چند مدت پیش توی گودریزد نظرم رو درمورد کتاب باشگاه پنج صبحی ها نوشتم. اما گفتم که بد نیست نقد و نظرم رو درباره کتاب اینجا هم منتشر کنم.
از اینجا میتونید نظرم رو روی گودریدز هم بخونید.
من کتاب رو هدیه گرفتم. قبل از اینکه بهم هدیه بدنش اسمش رو شنیده بودم. اما هیچوقت علاقهمند نشده بودم که بخونمش. خلاصه اینکه بعد از مدتی که توی قسفه کتابهام خاک میخورد رفتم سراغش. من کتاب رو با گارد و دید انتقادی خوندم – چون از قبل هم فکر میکردم کتاب زردی باشه- پس ممکنه چیزهایی که در ادامه میگم خیلی هم از نظر شما درست نباشه.
فهرست:
ناشر (نشر نون) موضوع کتاب رو خودسازی نوشته؛ اما کتاب شبیه کتابهای قبلی که من توی این دسته خوندم نیست. نویسنده حرفش رو در قالب یک داستان روایت میکنه. پس منم اینجا نظرم رو درمورد هر دو بخش جداگانه میگم:
بخش داستانی
از نظر من بخش داستانی کتاب واقعاً ضعیفه.
یعنی اگر به کتاب صرف نظر از اینکه داره سعی میکنه یک سری قوانین برای زندگی بهتر ارائه بده، به عنوان یک کتاب داستان نگاه کنیم، با یک داستان ضعیف و شکستخورده روبهرو هستیم.
داستان روان هست اما کششی نداره. بهنظر من اصلاً فرایند گرهافکنی و گرهگشایی توی داستان وجود نداره. صرفاً شخصیتهای داستان توی دنیای نویسنده وول میخورند. شخصیتهای توی داستان هم ضعیف پرداخته شدن. هرچند به نظر پرداخت ضعیف شخصیتها عمدی بوده اما به ضرر روند داستانی کتاب تموم شده.
بخش غیرداستانی
ایراد اصلی من به بخش غیر داستانی کتاب هست. چرا که کتاب هم چه بر اساس نقلقول روی جلد از پائولو کوئیلو و چه بر اساس نوشتههای ناشر پشت جلد کتاب قراره زندگی ما رو برای همیشه متحول کنه. پس من هم سعی میکنم کتاب رو با ادعایی که میکنه بررسی کنم.
ایرادها رو به دو بخش بازی با علم و نشخوار کردن ایده کتابهای دیگه تقسیم کردم.
بازی با علم
اسم این ایراد یا این مجموعه از ایرادهام رو نمیدونم دقیق چی بذارم. بازی با علم یا استفاده از شبه علم یا….
به هر جهت از نظر من نویسنده دانسته یا نادانسته در بخشهای از کتاب حرفهای عجیبی به اسم علم به خورد خواننده میده.
بدون ارجاع دادن به منابع علمی، تحقیقات و مقالات به مفاهیمی اشاره میکنه که من حتی به وجود داشتنشون هم شک دارم.
برای مثال در صفحه ۹۱ پارگراف آخر به مفهومی به اسم فاز جریان اشاره میکنه که در علم عصبشناسی وجود داره! ( من به فارسی و انگلیسی عبارت فاز جریان رو جستجو کردم و به نتیجه مرتبطی نرسیدم)
یا در صفحه ۱۳۱ پاراگراف پنجم مینویسه: از نقطه نظر علم عصبشناسی، هرچه ولوم مکالمانت درونی مخرب…. خب همونطور که میبینید حتی لحن نوشتار هم شبیه به نوشتههای عملی نیست.
علم عصب شناسی این رو کجا گفته؟
همین اتفاق هم در صفحههای ۱۴۵ و ۱۲۵ با جهش کوانتمی و روانشناسان مثبتاندیش میافته.
یک مورد جالب دیگه، در صفحه ۱۲۱ وجود داره. اون هم بی ربط دونستن موفقیت ورزشکاران به ویژگیهای ماردزادشان هست. که این هم اشتباهه. مثلاً تحقیقاتی که درباره مایکل فیلپس شده رو نگاه کنید و تأثیر آناتومی رو در موفقیتش ببینید.
این ایراد به شکلهای مختلفی در طول کتاب تکرار میشه. البته من به اینکه نویسنده خیلی محکم و با تضمین (صفحه ۴۶) روی بیدار شدن پنج صبح تاکید میکنه هم مشکل دارم.
برای توضیحات بیشتر رجوع کنید به کتاب: کی: ترفندهای علمی زمانسنجی عالیکی: ترفندهای علمی زمانسنجی عالی
نشخوار کردن ایده کتابهای دیگه:
بنظر من نویسنده در سراسر کتاب به طور کلی و در برخی جاهای کتاب به صورت جزئی و دقیق در حال نشخوار کردن ایده کتابهای خوب دیگه است. کتاب باشگاه پنج صبحیها، برای اولین بار دسامبر ۲۰۱۸ منتشر شده. اما همه این کتابهایی که من فکر میکنم نویسنده بدون اشاره به اونها از ایدههای موجود در کتابهای استفاده میکنه قبل از این کتاب منتشر شدن:
- قدرت عادت چارلز داهیگ در سال ۲۰۱۲ منتشر شده.
- عادت های اتمی جیمز کلیر در اوکتبر ۲۰۱۸ منتشر شده.
- از ما بهتران مالکوم گلدول در سال ۲۰۰۸ منتشر شده.
- اصل گرایی گرگ مک کیون در سال ۲۰۱۴ منتشر شده.
اگر شما هم بعد از خوندن یکی از کتابهای بالا به سراغ باشگاه پنج صبحی ها برید، متوجه شباهت (!) زیاد از حد این کتاب با کتابهایی که نام بردم میشید.
در بهترین حالت من میتونم تصور کنم که نویسنده این کتابها رو خونده و از ایدهی کتابها برای نوشتن کتاب خودش استفاده کرده. که این به خودی خود بد نیست. اما اینکه هیچ اسمی از این کتاب نبرده برای من قابل پذیرش نیست.
حتماً بخوانید: لیست کتابهای آزاد و رایگان فارسی
ترجمه
من به متن اصلی کتاب نگاه نکردم. پس درمورد کیفیت ترجمه و وفاداری مترجم به متن کتاب حرفی نمیزنم.
در کل بنظرم کتاب ترجمه روانی داره و میشه راحت و بی دست انداز خوندش. که خب این خوبه.
جمعبندی
در نهایت من اصلاً توصیه نمیکنم کتاب باشگاه پنج صبحیها رو بخونید. درواقع اگر بخوام توصیهای بکنم، توصیه به نخوندن این کتاب هست. متأسفانه این کتاب در بازار ایران خیلی پرطرفدار شده. (الان که این مطلب رو مینویسم به چاپ چهل و یکم رسیده.
خود من هم این کتاب رو از وسطش رها کردم. چون به این نتیجه رسیدم که بدرد من نمیخوره. به جای این کتاب، کتابهای خیلی بهتری برای خوندن وجود داره. حتی کتابهایی که رایگان روی اینترنت وجود دارند و میتونید به راحتی دانلودشون کنید. (توی این مطلب یک لیست از این دست کتابها رو معرفی کردم)
همونطور که گفتم به نظرم کتاب نه تنها ارزش خوندن نداره، بلکه خوندنش اتلاف وقت هست. نظر شما چیه؟ اگر کتاب رو خوندید حتماً نظرتون رو برام توی دیدگاهها بنویسید.